با توجه به نظریه تکامل، تنها کسانی که سازگاری بیشتری نسبت به محیط دارند، زنده می مانند. دراین قسمت چگونگی کارکرد آن در دنیای کسب و کار آمده است. در واقع، چارلز داروین دلش می خواست یک شرکت کشنده تاسیس کند. او میدانست قویترین و یا اولین نفر نیست که شانس زیادی برای زنده ماندن دارند بلکه کسی که بیشترین سازگاری را دارد برنده میشود. همین جمله در کسب و کار نیز درست است. “من همه تلاشم را میکنم که با رقبایمان رقابت کنم، همان طور که همه سئو کاران باید انجام بدهند.” اما گاهی شده است که ما بیشتر اوقات مانند داروین فکر می کنیم، اینکه تکامل بهتر از انقلاب است .
این گونه باید که بازاریابان ما کسانی هستند که به کسب وکار رسیدگی میکنند. آنها میخواهند سریعاً محصولات و سرویسهای برند را بگیرند که با آن درآمد کسب کنند و پول نقد تولید کنند. درهمین حال کارشناسان اطلاعات تمایل دارند که پیش بروند و میخواهند اطلاعات کامل تکنولوژی را قبل از اینکه دیگران بفهمند دریافت کنند.
حتی ممکن است اتفاق افتاده است که ما سایتی را که دارای ویژگی های کامل و یا حتی اشکالات زیادی داشته باشیم و همین طور هم در ارتقا دادن آن سایت درحالی که هیچ پول و فروشی نداشتیم.دربسیاری ازشرکت های موفق، تکامل استراتژی استانداردی است. سایت آمازون تنها بافروختن کتاب راه اندازی شد ولی حالا هر چیزی که بتواند می فروشد. هنگامی که شرکت اپل، آی فون را راه اندازی کرد، نمی توانست برنامه های چندمنظوره را بالا بیاورد، تشخیص چهره نداشت ودوربینش هم بد نبود ولی آلان همه آن ها با برنامه های بیشتری را دارا می باشد .
بیشتر شرکت ها (مایکروسافت وشرکت هایی که فکرش را بکنید) در به راه اندازی کسب وکار به وسیله فروختن سریع کالاها موفق بودند، چون آن ها زمان زیادی برای کیفیت یا ترجیحات مشتری تلف نمی کردند. خود ما وقتی آن اتفاقات را میبینیم به خودم یادآوری میکنیم که تکامل نه انقلاب! هم اکنون باید القا کرد که هیچ خجالتی برای اینکه در جایگاه دوم باشیم نیست. بعضی مواقع خوب است که به رقیبتان اجازه بدهید تا اشتباهات اولیه را به جای شما انجام دهد. فقط مطمئن شوید که کسب وکاری که ساخته اید دارای قطعه های روبه رشد بیشتری باشد.